سال 1379

بابام ورشکست شده بود افسردگی گرفته بود افتاده بود تو خونه .

طلبکارا زنگ میزدن و اوضاع خونه خیلی به هم ریخته بود .

من سوم دبستان بودم .

این از تلخ ترین خاطرات زندگیه منه .

مامانم کلی زیر قالی ها رو گشت یه 200 تومنی بهم داد که برم نون بخرم .

من توی راه اون پول رو گم کردم ، ساعت مثلا 10 صبح از خونه رفته بودم بیرون که پول گم شد .

وقتی برگشتم خونه آفتاب رفته بود و من همچنان دنبال پول ِ نون ِ خونه میگشتم و پیدا هم نشد ،دست خالی برگشتم. کل پولی که تو خونه بود رو گم کردم .

امروز تو کشو مغازه یه 200 تومنی پیدا کردم !!!

 

پ ن  :

یک دویست تومنیه ناقابل

یا دو هزار ریال

یا پول ِ نان یک خانواده ی ورشکسته ی پنج نفره.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها